معانی قافیه ها مختوم به ( خا )

ساخت وبلاگ
  • آهن خا

    فرهنگ فارسی عمید

    ۱. آن‌که آهن را به دندان نرم کند.۲. [مجاز] اسب سرکش و پرزور.

  • ارخا

    فرهنگ فارسی عمید

    سست کردن؛ رها کردن.

  • استرخا

    فرهنگ فارسی عمید

    سست شدن؛ سستی.

  • پولادخا

    فرهنگ فارسی عمید

    ۱. مرد قوی و خشمگین: ◻︎ ز پولادخایان شمشیرزن / کمربسته بودی هزار انجمن (نظامی۶: ۱۰۳۵).۲. اسب دونده و پرزور.

  • چوخا

    فرهنگ فارسی عمید

    لباس پشمی ضخیم و خشن که چوپانان و کشاورزان می‌پوشند.

  • خا

    فرهنگ فارسی عمید

    نام حرف «خ».

  • رخا

    فرهنگ فارسی عمید

    وسعت عیش؛ فراخی روزی؛ فراوانی رزق.

  • ژاژخا

    فرهنگ فارسی عمید

    کسی که سخن بیهوده و بی‌معنی بگوید؛ بیهوده‌گو؛ یاوه‌سرا: ◻︎ تٲمل‌کنان در خطا و صواب / بِه از ژاژخایان حاضرجواب (سعدی۱: ۱۵۴).

  • سخا

    فرهنگ فارسی عمید

    سخی بودن؛ جود و کرم داشتن؛ بخشش؛ کرم؛ جوانمردی.

  • شکرخا

    فرهنگ فارسی عمید

    ۱. خایندۀ شکر؛ شکرخوار: ◻︎ شکرفروش که عمرش دراز باد چرا / تفقدی نکند طوطی شکرخا را (حافظ: ۲۴).۲. [مجاز] شیرین‌گفتار: ◻︎ بدم گفتی و خرسندم عفاک‌الله نکو گفتی / جواب تلخ می‌زیبد لب لعل شکرخا را (حافظ: ۲۲).

  • فراخا

    فرهنگ فارسی عمید

    = فراخنا: ◻︎ فارغ نشسته‌ای به فراخای کام دل / باری ز تنگنای لحد یاد ناوری (سعدی۲: ۶۷۹).

  • کمخا

    فرهنگ فارسی عمید

    جامۀ منقش که با الوان مختلف بافته شده باشد.⟨ کمخای خان‌بالغی: [قدیمی] نوعی جامۀ نفیس منقش که در خان‌بالغ (نام قدیم پکن) می‌بافته‌اند.

  • گوهرخا

    فرهنگ فارسی عمید

    آن‌که جواهر بخاید.

  • لخا

    فرهنگ فارسی عمید

    = لکا۱

  • هرزه خا

    فرهنگ فارسی عمید

    یاوه‌گو؛ بیهوده‌گو.

شعر و هنر...
ما را در سایت شعر و هنر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ashin-sher5 بازدید : 255 تاريخ : دوشنبه 22 آذر 1395 ساعت: 23:55